وقتی پناهگاه آماده میشود، ژیلا برای اطلاع رسانی به سراغ فیس بوک میرود و صفحهای به نام “پناهگاه حیوانات پردیس» افتتاح میکند. شماره تلفن خودش را روی صفحه میگذارد و از مردم تبریز میخواهد در صورت مشاهده حیوانات بیپناه، با او تماس بگیرند: «گاهی که دنبال حیوانات میرفتیم، آن ها را نوازش میکردیم و برای انتقال به پناهگاه، سوار ماشین میکردیم، بسیاری از مردم ما را مسخره میکردند. با گوشهای خودم میشنیدم که میگفتند اینها عقلشان را از دست دادهاند، بیکارند و افتادهاند دنبال جمع کردن حیوانات. یکبار شیشه ماشینم را شکستند چون دوست نداشتند من به سگها و گربهها غذا بدهم.»
با اینحال، او و دوستانش دست از تلاش برنداشتند: «باید ثابت میکردیم که به شکل عملی، پروسه نگهداری و عقیمسازی میتواند جایگزین کشتن حیوانات شود. بنابراین، از انجام هیچکاری دریغ نکردیم.»
ژیلا به طور مرتب عکس حیواناتی را که به پناهگاه منتقل میشوند را در صفحه فیس بوک قرار میدهد و شرح کوچکی برای عکسها مینویسد. بیشتر حیوانات در روز اول انتقال، ضعیف و بیمار به نظر میرسند و چند روز بعد که عکس تازهای از آنها منتشر میشود، سرحال نشان میدهند و مشغول شیطنت.
می پرسم عکس هایی که از آنها منتشر می کنید، مثل عکسهای قبل و بعد از عمل تبلیغات جراحی زیبایی می ماند! میخندد و میگوید: « همه حیوانات به محض ورود به پناهگاه، حمام داده میشوند. انگل زدایی میشوند و واکسنهاشان را دریافت میکنند. اگر هم دچار بیماری باشند، درمان آنها آغاز میشود.»
ژیلا فوق لیسانس پرستاری دارد و بعد از چند سال کار در بیمارستانها، حالا تمام وقت خود را در پناهگاه میگذراند. کارهای ساده مثل سرم درمانی و یا پانسمان های کوچک را خودش انجام میدهد اما درمان بیماریها به عهده دامپزشکانی است که حیوانات پناهگاه را بدون دریافت دستمزد، معاینه میکنند.
پناهگاه پردیس شامل بخشهای قرنطینه، مادران و تولهها، درمانگاه، شستوشو و چند آسایشگاه برای نگهداری حیوانات است که حالا تعدادشان به حدود ۴۰۰ قلاده رسیده است.
روزها برای آن ها در دو دیگ بزرگ غذا پخته میشود: «از کشتارگاه، پای مرغ، گردن و اسکلت میگیریم همراه برنج و ماکارونی برایشان پخته میشود.»
با ذوق میگوید: «عاشق ماکارونی هستند.»
روزهای جمعه، وقت ملاقات است و ورود برای حیوان دوستان به پناهگاه آزاد. بعضی برای سگها نان می آورند، برخی وسایل درمانی میگیرند و عده ای با توپهای کوچک بازی وارد میشوند: «دیدن سگها و گربه ها برای مردم تاثیر مثبت روانی دارد و یک نوع فرهنگسازی است. مردم مدام میترسند توسط حیوانات بیمار شوند اما خیلیها وقتی من را میبینند که دائم با حیوانات هستم و مشکلی ندارم، نظرشان تغییر میکند.»
پناهگاه برای سپردن سرپرستی سگها و گربه ها به علاقهمندان، شرایط خاصی دارد: «اول علاقهمندان فرم پر میکنند. بعد ما باید شرایط آنها را بسنجیم، محل نگهداری را ببینیم و مطمئن شویم که حیوان دوست هستند. بعد از پذیرش هم حق واگذاری به شخص دیگر را ندارند و در صورتی که شرایط نگهداری حیوان را نداشته باشند، میتوانند آن را دوباره به پناهگاه برگردانند.»
در روزهای اخیر که مسوولان استان همکاری با آنها را پذیرفتهاند، سرشان شلوغ تر شده است : « الان وقتی کسی با سامانه ۱۳۷ شهرداری تماس میگیرد و خبر از سگها و گربههای بی صاحب میدهد، تلفن به پناهگاه وصل میشود و ما دنبال آنها میرویم.»
اینها را با ذوق و شوق تعریف میکند و میافزاید: «واقعا به آرزویم رسیدم اما آرزوهای دیگری هم دارم، کاش دیگر هیچوقت دُم هیچ گربهای را نسوزانند، روی هیچ سگی آبجوش نریزند و هیچ حیوانی را با گلوله سوراخ سوراخ نکنند.»
ژیلا نمی خواهد هرگز چنین روزهایی را ببینید، نمی خواهد به آن روز لعنتی برگردد.